عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

برامون دعا کنید...

برامون دعا کنید

 

از امروز تا سه روز دیگه برای من و رامین روزای سرنوشت سازی هستش...

روزهایی که تکلیفمون تقریبا مشخص میشه... اگه امیدی برای رسیدنمون باشه، می تونه تو این سه روز کامل از بین بره... و یا اینکه می تونه رسیدنمون رو تضمین کنه...

خیلی مضطربم... این آپ رو کردم تا از همه ی شما خوبان بخوام که برامون دعا کنید...

میگن خدا اندیشه ها و هدف های پاک رو یاری می کنه... ما هم به همون خدا توکل می کنیم...

راستی رامین هنوز نمی دونه که من این بلاگ رو براش ساختم. می خوام توی روز تولدش بهش هدیش کنم.

باز هم میگم... التماس دعا... التماس دعا... التماس دعا...

من فقط تو رو دارم...

 

 

من فقط تو رو دارم. می دونی! واسم همه کسی

نری تنهام بذاری!خیلی واسم مقدسی

 

می دونی تو شهر قلبم واسه تو خونه دارم

توی مهربونی و نازچشات لونه دارم

 

گل من، بهار من، رامین پر شرار من

تو بمون برای من تو غصه هام کنار من

 

من اگه بدم،اگر پر از خطا و اشتبام

تو ببخش منو،بدون که بی تو من حضوری بی صدام

 

نقش قلب من فقط تو آغوش گرم توئه

نباشم کنار تو، تو شعرام هم نقش توئه

 

من اگه نائی دارم، تو فاصله از تو میگم...

می خوام اینو بدونی عشق توئه که شعر میگم...

 

برای تو...

برای بهترین بهترین من...