عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

من و تو

میان زرق و برق دنیایشان گم شده اند... دغدغه ی بالاترین بودنشان، فرصتی برای به عشق اندیشیدن نگذاشته است...  

اما من... همچنان گوشه ای ایستاده، به حماقت آن ها می خندم و در دل نام زیبای تو را زمرمه میکنم..."رامیــــــــن" ... تویی که تمام زندگی ات را به پای من ریختی... و آن ها شاید اگر روزگاری این را بدانند... 

من و تویی که سخت عاشق شدیم و ساده دل باختیم... ساده خندیدیم و سخت گریستیم... ساده قدم برداشتیم و سخت شکستیم... ماندیم و سوختیم اما ساختیم... 

این روزها حال دخترک آرامی را دارم که ایستاده به دیوار زمان، کتاب قصه ی حجیمی را در ذهن مرور میکند. از آن روزی که صفر بودیم و شروع کردیم. تا امروزی که تا 20 راهی نمانده.... آنقدر آرامم که دیگر هیچ چیز آزارم نمیدهد. حتی مترسک های پوشالی که همچنان با کلاغ ها نقشه ی آزار مرا میکشند... دیگر هیچ چیز دنیا برایم مهم نیست جز کنار تو بودن... 

این روزها از هم دوریم. چند روزی را که تعطیلات تابستانه ی کاری دارم، کنار پدر و مادرم می مانم. و شاید هدف اصلی از این دور شدن از تو چیز دیگریست... فکر کردن به سال هایی که گذشت... سختی هایی که کشیدیم... تو، مرد محکمی که عجیب ایستاد و کاری که آن دیگران! نتوانستند انجام دهند را به سرانجام رساندی تا مرا به دست آوری... 

شاید من... دخترک سرکش بی هوا!... باید هوایی مردی چون تو میشدم تا درس زندگی بگیرم... شاید من... دخترک نازک کویر... می بایست در سفری به این سختی همسفر چون تویی میشدم  تا بزرگ شوم!... و براستی که "بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی" را در این سال های سخت با تو تجربه کردم... 

حالا من و تو لبریز از عشق یکدیگر، کوله باری گران بها از زیبایی های زندگی داریم... کوله باری که سرمایه ی یک عمر زندگی زیبای من و تو خواهد شد... 

حالا... گرچه کم و بیش! کنار همیم و از دم و بازدم یکدیگر تنفس میکنیم... گرچه هنوز دغدغه ها و دلهره ها بر دستهامان چنگ میزنند. گرچه هنوز مقدمات "اولین شب آرامش" فراهم نشده است و حتی شاید بسیار بیشتر از قبل در تلاش و درد کشیدن برای تحقق آنیم،... اما چنان دلگرم به عشق یکدیگریم که هیچ چیز ما را از پای در نمی آورد. یک خلوت عاشقانه و دو نفره کافیست تا کل دنیا را با دغدغه هایش به پشت دیوار زمان پرتاب کنیم... 

همین چند روز که از رفتنت گذشته عجیب دلتنگ شده ام. حس زن آبستنی را دارم که عشق را در خود دارد و دیدار دوباره ی تو انتظار شیرینیست که خوب می دانم به زودی محقق میشود... 23 روز دیگر چشم های زیبایت را خواهم بوسید و دوباره میان بازوانت آرام خواهم گرفت... 

 

بعدا نوشت:  

این روزا وقتی دو تایی میریم بیرون، این دوتا آهنگ رو تو ماشین با صدای بلند میذاریم و در سکوت به یاد روزهای تلخ این چند سال که دور از هم زندگی کردیم، بهش گوش میدیم. با وجود اینکه بارها گوش میکنیم اما خاطراتی که با اون ها زنده میشه هر بار اشک رو مهمون چشم هامون میکنه... 

دانلود: 

دیوار (علی اصحابی) 

پیش تو جامونده دلم(علیرضا ناظم)

نظرات 13 + ارسال نظر
مرتضی جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://lovedesign.blogsky.com/

چقدر رومانتیک
به منم سر بزن

ماشا جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://http:bluman.persianblog.ir/

سلام دوست من.
واتوره با ((قفس در قفس)) به روز شد.
به دیدارم بیا
منتظرت هستم.

دختری در انتظار شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ق.ظ http://ruzhayedurazto.blogfa.com

مثل همیشه زیبا و پر امید نوشتی...
صبر همیشه جواب میده شما دو نفر دارین پاداش صبر چند سالتونو دریافت میکنید...
ایشالله این 23 روز زود سپری میشه و میری پیش یارت

لیلی شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 02:23 ب.ظ

خیلی قشنگ نوشتی گلم.
به خاطر این عشق باشکوه بهتون تبریک میگم.
همیشه عاشق باشید.

حمیده سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:25 ق.ظ http://beroztarinha.persianblog.ir

جالب بود
به وبلاگ من هم سر بزنید
اگر مایل به تبادل لینک هستین وب من رو به نام( میخوای حال کنی بیا تو) لینک کنید و در قسمت نظرات به من اعلام کنید تا من هم شما رو لینک کنم

فیروزه سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:00 ب.ظ

سلام خانومی...خداروشکر که آرومی...برای آرامش دله منم دعا کن.بوووووووووووووووس

چشم. کاش وبلاگ داشتی فیروزه. دلم میخواست بدونم داری چیکار میکنی و در چه حالی...

صبا(ن.و) چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:57 ب.ظ

چقدر متنی که نوشتی آروم و در عین حال محکم بود...
متنی سرشار از اطمینان...عالیه... اطمینان به تمام لحظه ها و قدم گذاشتن تو تک تک مراحل ... خانمی انشالا پیش بابا و مامان حسابی خوش بگذره و زودی برگردی پیش همسری عزیزت که مطمئنا دلتنگ دختر مهربونی مث تو شده فراوون... راسی از اینکه سعی کردی اومدی بلاگم بسیار سپاسگزاارم.. خیلی لطف کردی...به امید دیدار و هم صحبت یبیشتر البته اگه سعادت داشته باشم...
اما یه سفارش اونم اینکه تو این روزا منو هم دعا کن خیلی زیاد... یه توجه یه کمک از خدا خیلی مسائلمو حل میکنه... مسائلی که بی شک تحت حکم و مصلحت خودشه...

یه فیروزه نخانومی هم اینجا کامنت میزاره میخوام بدونم همون فیروزه ی خودمونی؟؟؟ فیروزه بلاگ سال های قبل من ؟؟؟ اگه خودتی بگو خیلی دلم برات تنگ شده

صبا، عزیزم باور کن اتفاقا چندبار تو این چند روزه یادت کردم اما فرصت نکردم بیام وبلاگت. حتما میام عزیزم.

فیروزه پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:25 ق.ظ

قربونت برم فکر خوبیه وبلاگ...الان در انتظار اینم که خداجون دعامو مستجات کرده باشه...روزایی پر از خواهش از خداجونم که آرشم رو برای همیشه واسه من کنه و منم بیام از شادی هام بگم...ای خداااااااااااااااااااااا...التماس دعا.

منم چقدر دلم میخواد چنین خبری رو ازت بشنوم
راستی فیروزه جان جواب کامنت بالایی صبا رو بده عزیزم

فیروزه جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 12:02 ب.ظ

سلام...آره صبا جونم خودمم..اما متاسفانه موبایلم ریست شد و شماره ها تمامشون پاک شدن.البته شماره موبایله خودمم عوض شده اگه میلت رو اینجا بذاری شمارم رو برات ایمیل میکنم گلم..به خدا هنوز به یادتم و دعا گوتم حتی داداشتم دعا می کنم...بووووووووووووووووووسسسسسسسسس

نسرینه محمود جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 03:42 ب.ظ http://hamashion.blogfa.com

رفتم از شهرتو و پیش تو جا مونده دلم;-(

صبا(ن.و) شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 06:37 ب.ظ http://www.rahgozar25.blogfa.com

سلام فیروزه جان عزیزم میلی که داری همون میل آی دیت هسش؟
راسش گفتم بنویسم ممکنه تایید بشه ونظر خصوصی نباشه...واسه همین
اگر تو مسنجر حرف میزدیم خیلی بهتر بود..اما خب من الان دیگه تا عصر نمینونم تو اینترنت باشم برا یه مدت که میرم سرکار تا نطرم راجع به کارم قطعی شه و برنامه هام هم قطعی شن...عزیزم ممنونم از محبتت

** همنفس تو ** شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 07:25 ب.ظ http://...

نازک کوچکم..کودک زیبای من..کوله بارمان پر شده از حادثه..حادثه هایی سخت در کالبد یک حادثه..حادثه ی عشق...و این ها همه تقدیمی است به وجود مقدس تو...پیشکش معصومیت و بزرگی تو...
دلتنگتم...
** رامین تو **

نیما شنبه 2 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ق.ظ http://pesiyan.loxblog.com

سلام عژیژ..خیلی عالی
میتونم بگم تو همه ی سایتا یه دونه بوووووووس

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد