چشم باز کنید تمام ذرات دنیای من... چیزی به روشنای آسمانم نمانده است. صبح از پشت همین پنجره در خواهد زد... بوی سپند در کوچه های خیس دنیایم پیچیده است... ۱۶ روز دیگر از این کوچه، دخترک و پسرک این سال های طوفانی رد خواهند شد. مترسک ها ناچار خواهند شد برای شادیشان هلهله کنند. زمان به پای عشق و شادیشان زانو خواهد زد.
+ این روزا خیلی درگیرم. منتها درگیری های شیرین. مشغول آماده کردن خونه ی عشقمون برای یه اتفاق بزرگیم. مشغول تکمیل جهیزیه. برنامه ریزی برای روزهای دو نفره. همش به سال های گذشته فکر میکنم و شیرینی اینکه بعد از هفت سال سختی داریم به هم میرسیم.
عزیزم
با اندکی تلاش و صبر شمارش معکوس ۱۶ روزه نیز به پایان میرسد
به راستی لحظه وصال زیباست
azizde delam kheyli mobarake...eshqetun javid
سلام عزیزم.خوبی؟
من همیشه اون یکی وبلاگت میومدم.ولی اونجا نطراتش باز نشد اومدم برات بنویسم خیلی خوشحالم..خیلی زیاد.واقعا خبرات بهم انرژی داد..باورم نمیشه لحظه هایی که این همه منتظرشون بودی بالاخره دارن اتفاق میفتن..سفرتون هم ایشالا بهتون خوش بگذره..خیلی دوست دارم:)
سلام دوست عزیز وبلاگ عالی دا ری
مطالبش هم توپه توپه
اگه تونستی یه سر به وبلاگ من بزن
وب قشنگی دارین به وب من هم سر بزنید.