این خانه را دوست دارم. اینجا بعد از سال ها فقط منم و تو. اینجا فقط من و تو می خندیم. فقط من و تو می گرییم. اینجا دوباره ساده و صادق و کودک میشوم. اینجا تو آرامش داری... اینجا خانه ی عشق من و توست...
تمام شد... همه ی این هفت سال سخت تمام شد. و اینک من و تو در زیر سقفی آبی برای همیشه های زندگیمان نهال محکم عشقمان را آبیاری خواهیم کرد. هنوز باورم نمی شود کسی که اینجا زیر سقف خانه ی عشق... در اتاق خواب... روی تخت دو نفره مان نشسته است و دارد از وصال می گوید، من باشم! هنوز باورم نمی شود همه ی رویاهای دیروز و اس ام اس های رویایی به واقعیت بدل شده باشد.هنوز باورم نمی شود اینهه فضا و اینهه وسیله فقط برای من و تو باشد!!! من و تویی که تا امروز همه کوشیدند تا کمترین سهمی از دنیا مال ما باشد... و از همه ی اینها بهتر این است که من و تو مال هم شدیم..
دیشب بجای ماشین عروس با هواپیما! در راه خانه ی عشق بودیم. تماشای غروب از نقطه ای بالاتر از ابرها و بر فراز دریا برای دل های رنجور و عاشق من و تو حس دیگری داشت. در چشمان یکدیگر لبخند زدیم و گفتیم این غروب نشانه ی زیباییست.غروب غم ها و سختی هایمان. غروب هفت سال دمادم شکنجه شدن... هواپیما که به زمین نشست من و تو بودیم که دست در دست یکدیگر با غرور و افتخار میرفتیم تا به زمین و زمان فریاد بزنیم ما برای همیشه مال هم شدیم...
مهربان پاک تر از یاسمن هایم؟ این بزرگترین هدیه ی خدا
مبارک قلب های عاشقمان
یا علی
امروز بزرگترین روز تو قصه ی عشق ۷ ساله ی ماست. وقت صحبت بیشتر ندارم.به چندتا از کامنت های پست قبل هم نتونستم جواب بدم. چون تازه از سفری که رفته بودیم از خونواده ام خداحافظی کنیم برگشتیم و به سرعت داریم برای سفر اصلیمون آماده میشیم و چمدون میچینیم... ساعت ۱۲:۴۵ پرواز داریم. پروازی به قدمت همیشه های پیش رو...
لپ تاپ هامون رو با خودمون نمیبریم و فکر هم نمی کنم اونجا وقت کنم آپ کنم.
همه چی... همه چی خوب و عالیه و جز خدا کسی نمی تونست تو لحظه های آخر همه چی رو مثل روز اول اول اول کنه. حتی حس های من و رامین و عاشقانگی هامون که خیلی بیشتر از حتی اون روزهای اول تازه و شدید شده.
التماس دعا
یا علی