امروز بزرگترین روز تو قصه ی عشق ۷ ساله ی ماست. وقت صحبت بیشتر ندارم.به چندتا از کامنت های پست قبل هم نتونستم جواب بدم. چون تازه از سفری که رفته بودیم از خونواده ام خداحافظی کنیم برگشتیم و به سرعت داریم برای سفر اصلیمون آماده میشیم و چمدون میچینیم... ساعت ۱۲:۴۵ پرواز داریم. پروازی به قدمت همیشه های پیش رو...
لپ تاپ هامون رو با خودمون نمیبریم و فکر هم نمی کنم اونجا وقت کنم آپ کنم.
همه چی... همه چی خوب و عالیه و جز خدا کسی نمی تونست تو لحظه های آخر همه چی رو مثل روز اول اول اول کنه. حتی حس های من و رامین و عاشقانگی هامون که خیلی بیشتر از حتی اون روزهای اول تازه و شدید شده.
التماس دعا
یا علی
خیلی خیلی خوشحالم ... از تمام کلمه هایی که نوشتی شور و شادی می باره... ایشاا... بهتون خوش بگذره...
حالا نگفتی کجا میرین؟
سلام عزیز دلم
دیدی انتظارت تمام شد
شکر خدا...
سلامممم.. عیدت مبارک... زد حال خوردم عرئسی خصوصی شدددد
شما؟
سلام من همیشه به کلبه تون سر میزدم...
خیلی خوشحالم که به آرزوتون و عشق پاکتون رسیدین چون خودتونو خدا رو باور کردین.
التماس دعا ابجی گلم
افا من یادم رف بگم من هیوام