عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

عشق یعنی

عشق یعنی وقتی که دستت رو میگیرم

مطمئن باشم که از خوشی می میرم...

عشق یعنی وقتی که بیقرارت میشم

مطمئن باشم که تو می مونی پیشم...



دوباره فصل تازه ای به روی عاشقانگیمان گشوده شده است. یکی از آرزوهای من از آن روزهای نوجوانی و غلیان احساسات... و آرزوی مشترک روزهایی که دست هایم در دست گمشده ام گره خورد، محقق شد.

حس عجیبی دارم. حسی مثل اینکه رسالتم از زندگی را انجام داده ام! همیشه حس میکردم روزی می توانم با خیال راحت سر به بالین مرگ بگذارم که عشقم را جایی فریاد زده باشم که رسوایی اش، گوش مترسک ها را کر کند. و امروز آن روز فرا رسید.

از فردا مردم شهر کتابی را ورق خواهند زد... و خواهند خواند... که داریست برای رسوایی رازهای عشق من...


امروز 24 اسفند 93 کتاب شعرهایم منشر شد...


و... از همین تریبون قول میدهم کتاب بعدی، یک سال دیگر درست در چنین روزهایی منتشر شود.


|| با همه ی احترامی که برای خوانندگان این وبلاگ قائلم(حتی بیشتر از سایر وبلاگ ها وسایتم) لطفا اجازه دهید تا همیشه برایتان همین یاس رازقی بمانم. مرا نشناسید بهتر است! میخواهم در نگاهتان زیبا بمانم. لطفا نام کتابم را نپرسید.

نظرات 6 + ارسال نظر
نفـــــــس جمعه 7 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 09:40 ب.ظ

سلام بر یاس رازقی عزیزم
سال نو مبارک ...
ایشالا سالی پر از زیبایی های مضاغف کنار همسرت داشته باشی...
انتشار عاشقانه هات بی نهااااایت مباااارکه...
به نظرت ما گناه نداریم که از خوندن احساساتت باید محروم باشیم؟؟؟؟
خواهش می کنم یه راه بهتری جلومون بذار اینطوری انصاف نیست باور کن خیلی ناراحت شدم...:(

بخدا شرمنده شدم عزیزم. آدرس ایمیلت رو بذار گلم کارت دارم.

شیوا جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 03:00 ق.ظ

سلام سال نوتون مبارک، تبریک میگم به خاطر کتابتون، کاشکی راهی باشه که بتونیم کتابتون رو بخونیم.

شیوا جان لطف آدرس ایملت رو بده عزیزم

نفـــــــس جمعه 28 فروردین‌ماه سال 1394 ساعت 10:05 ب.ظ

سلام عزیزم
اینم ادرس ایمیلم در خدمت شما
raha_mesle_nafas@yahoo.com

نفس جان لطفا ایمیلت رو چک کن عزیزم

شیوا چهارشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1394 ساعت 02:45 ق.ظ

سلام عزیزم اینم آدرس ایمیلم. ممنون از لطفتون

افسون یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 10:00 ب.ظ

سلام دوست عزیز
من و پسری از شهری که ازم دوره عاشق همیم , اما فعلا زمینه ی ازدواجمون نیست , یعنی من نمیتونم فعلا .. از طرفی هم دوریش برام خیلی سخته و دیگه طاقت ندارم . من نوشته هاتو خوندم و یه روزنه ی امیدی درم زنده شد . حس میکنم که خیلی میتونی کمکم کنی و راهنماییم کنی . خواهش میکنم به میلم بیا و بهم بگو تو که ازش دور بودی چطور باهاش زندگی کردی و براش جنگیدی تا خدارو شکر بهم دیگه رسیدین ؟ من وقتی نوشته های چند سال پیشتو میخونم احساس میکنم که دارم حرفای خودممو میخونم وخیلی دوسدارم که منم مثل تو به وصال محبوبم برسم . تا یکهفته ی دیگه اگه خدا بخواد شاید به شهر من بیاد برای اینکه سربازه و سعی کرده بیاد اصفهان ... باور کن از صمیم قلبم و با تمام وجودم دوستدارم قرعه ی اینجا به نامش بخوره بخاطر همین به دعای ش

سلام عزیزم. از صمیم قلب ارزو میکنم هر چه زودتر به هم برسید عزیزم
ببخشید این روزها قدری درگیرم . به زودی برات ایمیل میزنم

هدی چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1394 ساعت 06:12 ب.ظ http://joojoo85.niniweblog.com

سلام من اسم کتابتو می خوام. قول می دم همون یاس رازقی بمونی!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد