چه کسی باور کرد
من و تو تنهاییم
من و تو همنفس سبزترین روز جهان
من و تو همسفر فرداییم
دل ما چشمهی جوشان وفاست
من و تو روشنی خورشیدیم...
طوفان همچنان می وزد. شلاق های موانع هر دم بر تن خسته شان ضربه میزند... مترسک ها می خندند... کلاغ ها جیغ میکشند... چشم های دخترک گریان است. پسرک دست هایش را محکم گرفته است. گوشه ای کز کرده اند. این طوفان ماندنی نیست وقتی ما هنوز عاشقیم...
- با کینه در چشم هایت نگاه کرد و گفت: آنقدر عاشقی که خبر نداری اطرافت چه میگذرد... سکوت کردی و مرا در آغوش فشردی و گفتی: میخواهم همیشه بی خبر باشم...
سلام خانومی...صبور باش و توکلت به خدا جون...الهی دلت شاد بشه و این مشکلاتت برطرف بشه...آمین.
نمیدونم چی بگم فقط دلم خیلی گرفته برای ما هم دعا کن
یک آسمان فریاد ،
فاصله من و تو
آرامش مرداب با من
هبوط از تو !!!