عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

وقتی تمام می شود قدرت انتظار...

وقتی تمام می شود قدرت انتظار... وقتی در هزارتوهای صبوری گم میشوم... وقتی هر چه نقطه میشمارم، نقطه میگذارند... برای رهایی از درماندگی ندیدنش آرزوی مرگ میکنم!! تا بدین ترتیب روحم بتواند در جوار او به سر برد...

باور کنید دردی بر روح و تنم روان است که از حوصله هر انسانی خارج است... مدام مجنون وار بر در و دیوار یادش بوسه میزنم... هرآنچه مرا به یادش اندازد آغاز بی تابیست... و اینجا همه چیز بوی او را دارد...

کاش امشب بمیرم!! دیگر توان از کف داده ام... خدا خدا...

23:18   22 اسفند86

 

 

پینوشت 1: پیشا پیش سال جدید را تبریک عرض می نمایم... در این روزهای پایانی سال دعا کنید همه ی آن ها که در دل عشقی حقیقی دارند به وصال نائل گردند. بخصوص برای دوست خوبم، فیروزه ی عزیز دعا کنید دوری و بی خبری یکساله از معشوقش به سر شده و سال جدید خویش را با حضور عشقش شروع کند.

 

پینوشت 2: تا دیدار دیگر بار محبوبم تنها چهار روز مانده است...