غوغا می کرد...
پاکی در هستی جام آن لحظه های ناب...
ناب... پاک... پاکتر ز باران...
حضور عشق...
حضور خدا...
اشک... لبخند... سکوت... زمزمه...
دخترک نمی توانست در چشمان پسرک بنگرد... تاب نگاه در آن چشمان آسمانی و پاک را نداشت... پسرک نمی توانست در چشمان دخترک خیره شود... نکند تقدس این نگاه را بشکند... التهاب بود و بی قراری که قلب هایشان را در هم می فشرد... خداوندا...
دخترک باورش نبود که پرنده ی هوایی احساسی ناب است... پسرک باورش نمی شد که بعد از ماه ها انتظار بالاخره به عشقش رسیده است...
عشق... سکوت... لبخند... اشک... رهاوردهای آن لحظه های خیس و زیبا بود... و بارقه ای از عشق خدایی بر آن لحظه ی بارانی ... و دست های ظریفی که به آرامی در دستانی مردانه آرام گرفتند... التهاب و بی قراری در قلب های آن دو غوغا می کرد... پرنده هایی که تا کنون از هیچ بامی دانه بر نچیده بودند... دخترک در بی قراری ای آرامبخش ... پسرک در شادی بزرگ و آسمانی... دخترک در آرامشی خدایی... پسرک بر لب زمزمه ی شکر... دخترک در اندیشه ی پاکی و بزرگی پسرک... پسرک در نگرانی دخترک... دخترک در حیرت این همه پاکی و بزرگی روح پسرک... پسرک مدام برای دخترک زمزمه می کرد، نکند این که دستانت را گرفته ام ، اینکه در کنارت هستم ، باعث شود روح لطیف تو را به خلق و خوی پسرانه بکشانم... نکند لطافت روحت کم شود. تو یک دختری باید لطافت، بسته بودن و حیای خاص خودت را تا ابد حفظ کنی... نکند این مسائل را برایت طبیعی کنم... "معمولی"... به من قول بده تا ابد پاکی خودت را حفظ کنی... به من قول بده چون گذشته خویشتن دار باشی... به من قول بده چون گذشته بسته باشی... روح تو خیلی پاک است... نکند من باعث شوم این چیزها برایت طبیعی شود...
دخترک حیران مانده بود... نمی توانست دقیقا حرف های پسرک را درک کند... اما هر چه بیشتر می اندیشید بیشتر در تحیر فرو می رفت... خدایا این موجود آسمانی تنها می توانست هدیه ای از جانب "تو" باشد... هرگز فکرش را هم نمی کرد که در دنیا، پسری هم باشد که در کنار عشقی که ماه ها برایش انتظار کشیده بود باشد و باز هم به فکر حفظ پاکی او باشد... هرگز فکرش را هم نمی کرد که کسی را داشته باشد که با وجود آن همه عشق، و با وجود آنکه عشقش را در کنارش دارد باز هم حواسش به حفظ حرمت عشقش باشد... آن قدر که حتی "اندیشه هایش" را هم در افسار بکشد تا مبادا هوس را وارد این ورطه ی مقدس کند...
پسرک حتی برای آرامش روح دخترک مدام به او تاکید می کرد که تا ابد در عشق آزاد است... دخترک می دانست که پسرک با چه دردی این سخن را بر زبان می راند . این را از اشک های پاکی که هنگام گفتن این سخنان در چشمانش جمع می شد می دید... دخترک از سرگذشت پسرک در تمام آن مدتی که در انتظار دخترک بوده خبر داشت... شکستن ها...درد ها... اشک ها... همه...همه را می دانست... دخترک از رنجی که پسرک برای بدست آوردنش کشیده بود آگاه بود... اینها باعث شده بود تا دخترک با همه ی وجود به داشتن پسرک افتخار کند و با همه ی وجود در پی ایجاد لیاقت این عشق در خودش باشد... دخترک به خاطر پسرک از خیلی ها گذشت...
اشتباه نکنید... آن دو در ظاهر اصلا از آن دسته مقدس مابان خاص نبودند. حتی هیچ کس از روی ظاهر آنان نمی توانست فکرش را هم بکند که ممکن است چنین اندیشه ایی در سرشان باشد... به ظاهر مثل همه ی جوان های امروزی... هر کدام در حیرت پاکی طرف مقابل... و تنها یک چیز می توانست پاسخی بر این همه تحیر باشد... عشقی پاک و "خدایی"... زیبا و پر شکوه...
این پاداشی بود بر سال های طولانی گذشته ای که تنهایی و نیاز به یک همدل در لحظه های دخترک و پسرک غوغا می کرد... اما خویشتن داری آن ها باعث شد که هرگز درد تنهایی را با لذت های هوس عوض نکنند... خدا آگاه است...
دخترک و پسرک با همه ی وجود،وجود و همراهی خدا را در عشقشان حس می کنند و کمک ها و مددهای او را برای رفع مشکلات بر سر راهشان به وضوح می بینند... از زمانی که در این رابطه ی مقدس دخترک و پسرک در کنار یکدیگر هستند، برکت این رابطه ی مقدس و پیشرفت روز به روز خود را دقیقا حس می کنند... بارالها شکر...
پینوشت: تشکر از همه ی دوستانی که در مدتی که نبودم بهم سر زدن. در اولین فرصت به همه ی این عزیزان سر میزنم... التماس دعا...
زیباتر از همه ٬ آبی تر از وجود
بر عشق پاک تو عالم کند سجود
دخترک ...
پسرک ...
دست در دست یکدیگر
همراه و همگام قدم بر می دارند
* * *
دخترک ...
پسرک ...
همراه و همراز می روند
تا فردا را بسازند
* * *
فردا را نیکو بساز مرد فردا
و تو یاریش کن فرشته امروز و فردا
* * *
ایام به کام هر دوی شما
!
امیدوارم عشقتون به نفرت راهی نداشته باشه !
...
با آرزوی خوشبختی و موفقیت برای هر دوی شما
در پناه حق
سلام
کاملاْ احساس پاکتون در این متن گویا بود .
متن های فوق العاده ای می نویسین
در پناه حق
صدای پاکت قلبم را تکان داد گویی تو هم مثل من شانه ی نرمی برای تکیه نداری .من نیز به دنبال کسی می گردم که با من باشد .من رابخواهد اگر می خواهی به یکدیگر یاری کنیم ...من دور نیستم
salam azizam webloget mesle hamishe mahshare mahshar mr30 ke be ma sar zadi
harke raft....parei az dele mara ba khod bord... ama....o ke ba mast....o ke narafte ast.....az o bepors,ke che mikonad ba dele ma?
دوست خوبم
سلام ؛
از نظرات شما نهایت استفاده رو کردم . ممنون که وقت گذاشتین و تک تک مطالبمو خوندین . راستش درمورد مطب همسر ایده آل حق باشماست .البته منظورم این نبود که خودمون یک کسی رو کاملاً مطابق با خواسته خودمون بار بیارین . نه از این لحاظ نگفتم ؛
"بعد از این که کسی همسرش رو بر حسب شرایط فرهنگی و موقعیت های اجتماعی خانواده ها انتخاب کرد . اون موقع خوب بنیان اصلی زندگی که تطابق فرهنگی هستش پایه گذاری شده . واقعیتش بعضی اخلاق و خصوصیات هستش که نمی شه در اوایل آشنایی متوجه شد . حتی در دوران نامزدی . باید زندگی کرد و در طول دوره زندگی متوجه این رفتارهای غیر اصول گرایانه شریک زندگی شد . من منظورم این بود در صورت بروز هر گونه رفتارهای نا به هنجار اون موقع از این راهکارهارو استفاده کنیم . البته خیلی کم پیش می یاد که با مشکلات رفتاری به صورت بحرانی روبرو بشیم . به نظر من همه این رفتارها رو می شه به راحتی و با کمی صبر و تحمل و در عین حال گذشت در زندگی اصلاح کرد . حتی همون بعضی خصوصیات شخصیتی که شما اشاره کردین اگر هم به فرض تغییر ناپذیر نباشن ولی تحت تاثیر قرار می گیرن . اینو مطمئن باشین . داشتن یک زندگی خوب فقط بستگی به خودمون داره . باید بخواهیم تا تمایلی نداشته باشین اصلاً عملی کردن راهکارها امکان پذیر نیست . "
منظور من این بود ، که قبلاً هم بهش اشاره کرده بودم واگرنه که از اون لحاظ اصلاً امکانش نیست .
در مورد سفر مکه هم . یعنی شما فکر کنین حکمتش در این بوده . به نکته جالبی اشاره کردین . چرا تا به حال به فکر خودم نرسیده بود ! بله خوب الان ایمانم تا حد زیادی قویتر شده ، ...
امیدوارم بالاخره قسمتم بشه . یعنی قسمت همه بشه . چشم حتما شما رو دعا می کنم .
در مورد امتحاناتتون و کنکور کارشناسی ، از صمیم قلب دعا می کنم که قبول بشین و مطمئن هستم که قبول می شین . اصلاً نگران نباشین .
راستی کنکور کارشناسی خیلی راحت تر هستش ، نسبت به کنکور ورودی به دانشگاه ؟
در مورد اون دانشگاه هم دیگه چیزی نمونده . ولی می ترسم .
خوب دیگه بازم براتون آرزوی موفقیت می کنم . شما هم برام دعا کنین که قبول بشم ....
تاوقتی که برگردین منتظرتون هستم و فراموشتون نمی کنم .
سلام عزیزم.............
خوشحالم که برگشتی........
همیشه من با لبخند نوشته هات رو می خوندم ولی امروز از شدت گریه حتی نشد کامل بخونم..........
همیشه وقتی به وبلاگ تو میومدم به فکر عشق خودم بودم.....
ولی از الان دیگه نباید بهش فکر کنم...........
دارم دیوونه میشم.........
ببخشید که نمی تونم این نوشتهء قشنگت رو کامل بخونم.....
حالم که بهتر شد قول می دم که بیام و کامل بخونمش......
راستی...خیلی خوشحالم که عزیزترینت رو بالاخره دیدی....
واقعا برات خوشحالم...............
سلام....اخی....خیلی باحاله...به منم سر بزن...
سلام
خوبی؟
متن زیبلیی بود
این مدت که نبودی جات خالی بود
هر ستاره شبیست که از تو دورم
اسمان چه پر ستاره است
عشق یه موهبته همیشه نگهش دار.چون خدا یه معجزهرو دوبار تکرار نمی کنه .
پاک باش و عاشق
عالی بود .یه سرم به ما بزن خوشحال میشم
اینقد زیبا بود که کم مونده بود اشکم در بیاد،
دوست داشتنی بود.....
آدمهای دور و برم نمیزارن که این حسهای قشنگ رو درک کنم!
متنت من و به فکر وا داشت!
اما.... نه!
نمیخوام ساده باشم!!
من میخوام چیزی رو که میبینم باور کنم! ...................
از صمیم قلب آرزو میکنم که در عشقتون ماندگار باشید....
وظیفه سنگینی دارید، امثال من فکر میکنن عشق مرده!
ما کم هم نیستیم!! حالا شما وظیفه دارید عشق و زنده نگه دارید... شما و رامین. حتما به رامین سلام برسونید و اینها رو بهش بگین!!
عشق با روح شقایق زیباست عشق باحسرت عاشق زیباست عشق با نبض دقایق زیباست عشق با زهر دقایق زیباست عشق با در حسرت دیدار تو زیباست
اگر به کلبه سرای من سر بزنید ممنون می شوم و مرا اگر می خواهید لینک کنید جواب بدهید
سلام
خیلی خوشحالم که دوباره برگشتی با اون مطالب واقعا دلنشینت
موفق باشی
سلام عزیزم............
مرسی که بهم سر زدی...........
و ببخشید که باعث نگرانیت شدم..........
انگار مجبورم....بازم برای هزارمین بار این پستت رو خوندم و برای بار ده هزارم تو این دو روز اشک ریختم..........
برام مساله ای نیست که بهت بگم چی شده............
ولی اگه بخوام بگم فقط حوصلهء تو رو سر بردم........
وقتی برای کسی مهم نیستم پس چرا الکی حرف بزنم......
اگه خواستی باهام چت کن..........
بهتر میتونم باهات حرف بزنم...............
منتظرتم..........
بای.....................
همیشه فکر میکردم گل نیلوفر خیلی مغروره که همیشه تو مرداب تنهاست....یه روز وقتی که داشتم به گل نیلوفر نگاه میکردم ترس تموم وجودم رو برداشت که شاید یه روز منم مثل گل نیلوفر تنها بشم....
حالا وقتی که میبینم خودم مرداب شدم،دنبال یه گل نیلوفر می گردم که از تنهایی نمیرم......
و حالا میفهمم....باور کن گل نیلوفر مغرور نیست اون خودش رو وقف مرداب کرده............برای همیشه.....
سلام دوست خوبم ممنونم از حضورت و پیامتون
متنتون رو خوندم زیبا بود و سرشار از احساس
کاش تموم عشقها به شیرینی وصال و موفقیت روز افزون تموم بشه
هر از گاهی به خاطره های بارانی سری بزنی خوشحال میشم
موفق باشی
سلام
من نویسنده وبلاگ شراره های عشق هستم
به دلایلی مجبور شدم وبلاگمو حذف کنم و یه وبلاگ جدید درست کنم
خوشحال میشم اگه به وبلاگ جدید سربزنین و نظرتون رو هم بگین
----------------------------------------------------
راستی اگه این مدت بی وفایی کردم و نیومدم سربزنم / ببخشید !
امیدوارم حداقل شما تا حالا به عشقتون رسیده باشین
ما که نشد
منتظرتون هستم
فعلا خدانگهدار
سلام
وبلاگ زیبایی داری به من هم سر بزن.
بای
سلام به دختری از مشرق آرزوها منم پسری از مغرب آرزوها(شوخی )اسم وبلاگت توجه برانگیز است خود وبلاگت هم رویایی وبا سلیقه تمام طراحی شده فکر کنم بازدیدکنندگانش بد نیست به هر حال خوشحالم من هم کلبه کوچکی دارم که به انتظار ورود شما نازنین است متشکرم
سلام دوست خوبم
با یه غزل عاشقانه خودمونی که موافقی؟
قدم رنجه کن و یه سر به خاطره های بارانی من بزن تا مهمونت کنم
کامنتهای قشنگت یادت نره مهربون دوست داشتنی
زود بیایا
سلام
لطفا ایمیلتون رو چک کنید !
سلام.................
پس کجایی.........؟؟؟؟؟؟
من آپ کردم..........
حتما بیا....................
خ.شحال میشم..................
منتظرتم................
بای.............
سلام
مطلب های خیلی جالبی می نویسی امید وارم موفق باشی
من لینکت کردم منتظرتم
خدا حافظ
سلام دوست عزیز،اولا بگم که آره منم نرم افزار میخونم، ثانیا تشکر از کامنتتون،و اینکه من اگه برای شما آرزوی موفقیت میکنم دلیل به این نیست که به عشق اعتقاد پیدا کردم! ثالثا نگفتم که میخوام از عشق بنویسم! به نظر من موضوعات خیلی مهمتری از عشق تو جامع ما وجود داره(البته به نظر من) گذشته از این علاقه ای به نوشتن در این مورد ندارم، اما به نقد کردنش علاقه دارم......
هنوز هم تصمیم نگرفتم در مورد چی بنویسم ولی قطعا عشق نیست!!
اگه دوست دارید راجع به این موضوع پست بزارید طوری باشه که خواننده نظر شما رو ندونه! چون میدونید که تو بلاگ پاجه خاری عمیقا رواج داره!! و قطعا با شما موافقت میکنه! طوری بنویسید که بیننده فکر کنه و به نتیجه برسه...
عشق به نظر من چیزی بیشتر از لذت نیست! اما دوست داشتن فرق میکنه... دوست داشتن در دراز مدت به دست میاد اما عشق در کوتاه مدت، در نتیجه عشق وجود نداره یا همون لذته......
حالا اون مدلی هم که تو فیلمها دیدیم، که طرفین حاضر بودن به خاطرش از همه چیزشون بگذرن و بهش عشق میگفتن رو تا حالا ندیدم! نمیدونم، یا نیست، یا سالهاست که مرده!
البته مثل هر مرده ای میتونه زنده بشه! اما خدا که یدونه بیشتر نیست، کی میخواد زنده کنه....
فکر نمیکنم تناقض داشت!!!
سلام دوست عزیز. منم می دونم که شما هنوز سرسختی خودتون رو حفظ کردین. اینم خوبه. واسه اینکه آدم باید چیزا رو با دلیل بپذیره. من اصلا نگفتم که شما اعتقاد پیدا کردین! در ضمن من از حالت نوشتتون این برداشت رو کردم که می خواید تو این زمینه بنویسید. در هر صورت من هم هرگز تو یه مساله ای هدفم از بحث قانع کردن طرفم نبوده. چون هیچ کس حق نداره سعی کنه اندیشه های کسی رو تغییر بده. من همیشه نظراتم رو مطرح کردم. و روشون نقد کردم. نقد رو دوست دارم . چون خودم در حینش به نتایج خوبی برای خودم می رسم... اما زمانی به خودم اجازه ی نقد می دم که بدونم خرفی واسه گفتن دارم که توش منطق و درستی هست.
در هر صورت شما در هر زمینه ای که تو بلاگ بنویسید و من بدونم که تو این زمینه می تونم با توجه به چیزایی که می دونم حرفی واسه گفتن داشته باشم. برای نقد هستم! مثلا تا حالا دیدین که در مورد سینما که محوریت بلاگتون بود حرفی واسه گفتن نداشتم. بنابراین نقد هم نکردم.
در مورد عشق و دوست داشتن...
به زودی تو بلاگ یه آپ می کنم و توش نظرم رو راجع به این موضوع به بحث میذارم.
ممنون و یا علی
سلام.
بسیار داستان دوست داشتنی و زیبا و در عین حال ایده آلیستی بود.
با عرض شرمندگی برای اینکه بی انصافی نکرده باشم نمیگهم همه ولی از بین دخترهایی که من دیدم کسی چنین چیز هایی رو حس نمی کرد .
امیدوارم بی ادبی به حساب تیارین.
ولی زیبا بود.
===
بهروز... ( کسی که روزی دچار زندگی شد . )
سلام عزیزم.........
امیدوارم زودتر بیای..........
من آپ کردم..........
حتما بیا...................
منتظرتم.............
بای...............
SALAM KHOBIN WEBLAGE ALLIYI DARI NILOFAR KHANOM AGE KHASTI YE SARI BE WEBLAGA MA HAM BEZAN
DARZEMN MIKHASTAM BEGAM AMNIYYATE WEBLAGETON PAYINEH AGE KHASTIN MITONAM TARZE GHARAR DADANEH CODI BARAYE JELOGIRI AZ CLIK RAST &........... YAD BEDAM MONTAZERETON HASTAM
سلام خوبی من آپ کردم
**افسوس... آن زمان که باید دوست بداریم کوتاهی میکنیم آن زمان که دوستمان دارند لجبازی میکنیم و بعد... برای آنچه از دست رفته آه میکشیم**
سلام
من زیاد اهل عشق نیستم و دوست داشتن رو ترجیح میدم چون فاصله عشق و تنفر خیلی کمه اما دوست در نهایت همیشه برای انسان یک دوست باقی میمونه
اما این رو هم قبول دارم که عاشق بودن نعمت بزرگیه و لیاقت میخواد تا کسی بتونه واقعا عاشق باشه.شاید برای بعضی ها در تمام طول عمر ختی یکبار هم اتفاق نیفتاده باشه و این نشانه لطفی هست که خدا نسبت به آفریدش داشته
شما وبلاگ زیبایی داری اگر لطف کنی و این اجازه رو بهمن بدی من دوست دارم لینک یا لوگوی شما رو تو وبلاگ خودم بزارم
روز خوبی داشته باشی
ماهان
از خدا میخوام که همه عاشقان روی زمین رو خصوصآرامین رو به ارزوشون برسونه .به حرمت نیکان دربارخود الهی این هارو به ارزوشون برسون
وکیل احمد ۲۲ ساله از افغانستان
خدای من چقدر زیبا و مقدس نوشتی عزیزم.......