باز هم نیمه شب است...
نیمه شب است و بار دیگر هجومی از دلتنگی... و اشک هایی که خود نیز حیرانند... دلم برایت تنگ است... هر شب در قربانگاه چشمانم هزاران قطره ی اشک به جرم با تو نبودن، راهی کویر داغ گونه هایم می شوند... خواب به چشمانم نمی آید... هوا بارانی نیست اما نمی دانم چرا گونه هایم خیس است... دلم تنگ است...دلم تنگ است...دلم تنگ است...
روزها میگذرند... ساعت ها... دقایق... ثانیه ها... پس در کدام ساعت بیقراری هایم خواهی آمد؟... بگو در کدام آسمان زندگیم طلوع خواهی کرد تا حتی به قیمت شهاب شدن، نوری در مقابل راهت باشم... بگو در کدامین صبح باران خورده ی زندگیم خواهی آمد تا سپیده دم زندگی ام را به نام آن روز بر جریده ی قلبم ثبت کنم... بگو رامینم... بگو که در کدامین ثانیه ی هستیم برکالبد روحم خواهی دمید تا زنده شوم...
دفترخاطراتم را که میگشایم بر هر سطرش اشک میریزم... و دفتر آینده ها را که میگشایم بر هر سطرش اشک... براستی روزی خواهد آمد که خود این اشک ها را از گونه هایم پاک کنی؟...
حیرانم...سرگردان... این روزها بغضی سنگین عجیب مقیم حنجره ام شده است... درد است که قلبم را میفشارد...
و حجمی سنگین از عشق...
پینوشت: تا تولد رامینم ۵ روز دیگه مونده...
سلام......
خوبی...........؟
عالی و زیبا بود مثل همیشه........
ولی غمگین بود خیلی........
امیدوارم هرچه زودتر مشکلتون حل بشه.......
فقط دارم براتون دعا میکنم.........
مواظب خودت باش.........
فعلا بای.......
سلام
فکر کنم آقا رامین خیلی غافلگیر بشه
به هر حال منم تبریک میگم
امیدوارم به هم برسید و خوشبخت باشید
سلام دوست نازنینم
یکی از اشعار خودم راخدمتتان تقدیم می کنم
من وبلاگ را به روز کرده ام
به وبلاگ من سر بزنید پشیمان نمی شوید
اگرمایل بودید وبلاگ من را با نام :
محـمـد رضــا حلاج مشاور روانشناسی
لینک کنید سپاسگزار مهرتان خواهم بود
___________
مینای بشکسته
-------------------
نگار من ، نگار من
خبر آمد که اندر کوی مشتاقان
به روی مرکبی رهوار، با رخت سپیدی رهسپار کوی امیدی
شنیدستم نشاندی در دل سنگت ، در آن صندوق پولادین ناپیدا
دو صد شور و شعف از عشق ، این زیباترین مهجور انسانها
تو ای مینای بشکسته
نگه کن در پی ات آنــســـوی شـــادیــهــا
همانجایی که قلبی می تپید از شوق
اینک ساکت وتنها ، بدور از شوق و شادیها
یکی خاموش می گرید و می نالد
چــه نـا لـــیدن
که همچون شمع می سوزد به سودایی
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
شعری زیبا نیز را به شما هدیه می کنم
$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
نشود فاش کسی، آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر، نامه رسان من و توست
گوش کن با لب خاموش سخن می گویم
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و توست
روزگاری شد و کس، مرد ره عشق ندید
حالیا چشم جهانی نگران من و توست
گرچه در خلوت راز دل ما، کس نرسید
همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
گو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنه
ای بسا باغ و بهاران که خزان من و توست
این همه قصه ی فردوس و تمنای بهشت
گفت و گوئی و خیالی ز جهان من و توست
نقش ما گو ننگارند به دیباچه ی عقل
هرکجا نامه ی عشق است، نشان من و توست
سایه زاتشکده ی ماست، فروغ مه و مهر
وه از این آتش روشن که به جان من و توست
#################### این شعر زیبا از هوشنگ ابتهاج است
سلام
ممنون که به من سر میزنی
باور کن منم به شماها سر می زنم ولی وقت ندارم تا به همگی کامنت بذارم و مطالب وبلاگهای شما رو بعدا به صورت آفلاین می خونم
در ضمن منم پیشاپیش تولد آقا رامین رو به تو و بهش تبریک میگم.
فعلا
سلام
سرم به سنگ خورده . دارم به حرف شما می رسم . ممنون از راهنمایی تون در مورد دانشگاه .ممنونمممممم
آپ هستم
در حالیکه لبانم بسته است و خاموشم
برای تو من زنده ام
در حالیکه اشکهایم را پنهان میکنم
اما در دلم فروزان می ماند فانوس خواستن و عشق
برای تو به خاطر تو
زندگی آورده است کتاب روزهای گذشته را
و خاطرات بسیاری مارا احاطه کرده است
بی پرسش چه بسیار پاسخ یافتم
دیدیم که چه میخواستیم و چه به دست آوردیم
اما در دل فروزان می ماند فانوس خواستن و عشق
برای تو به خاطر تو
چه بگویم که دنیا با من چه عداوتی کرد
حکم کرد که من زندگی کنم اما بدون تو
نادان است آنکه بگوید تو برای من غریبه ای
مردم چه بسیار بر ما ستم کردند عزیزم
اما در دل فروزان می ماند فانوس خواستن و عشق
برای تو به خاطر تو
سلام وبلاگ جالبی دارید
منتظر حضور شما هستم
یا حق
ما رو بایگانی کردی! اشکال نداره...
تولد داداش رامین مبارک... همیشه شاد باشین
روزهات هم قبول باشه... ما رو هم دعا کن، میدونم که دعا نمیکنی!!! اما همینجوری گفتم...
سلام
تولد آقا رامین نزدیکه .
پیشاپیش تبریک می گم .
آپ هستم .
سلام اقا رامین تولدت مبارک ببخشید دیر اومدم تولدت را تبریک بگم مریض یودم
امیدوارم ۱۰۰ ساله بشید و باهم زیر یک سقف بمونید