و این چند سطر عجیب حرف دل مرا به ترانه میخواند...
بده دستاتو به من تا باورم شه پیشمی
می دونم خوب می دونی، تو تار و پود و ریشمی
تو که از دنیا گذشتی واسه یک خنده ی من
چرا من نگذرم از یه پوست و خون به اسم تن
تو خیالمم نبود دوباره عاشقی کنم
ممنونم اجازه دادی با تو زندگی کنم
نمی دونم چی بگم که باورت شه جونمی...
توی این کابوس درد، رویای مهربونمی
می دونی با تو، پرم از شعر و ستاره
می دونی بی تو، لحظه حرمتی نداره
می دونی در تو، این خدا بوده
که تونسته گل عشقو بکاره
وقتی حتی پیشمی، دلم برات تنگ می شه باز
عشق تو، تو لحظه هام حادثه ساز و قصه ساز
به جون خودت که بی تو از نفس هم سیر می شم
نمی دونم چی می شه بدجوری گوشه گیر می شم
ممنونم که بچه بازی هامو طاقت می کنی
هر چقدر بد می شم اما تو نجابت می کنی
هر کجای دنیا باشم با منی و در منی
نگران حال و روزم بیشتر از خود منی
پینوشت 1: ... یادته؟ دستامو تو دستات گرفته بودی اما باز هم... یادته بهت میگفتم کنارمی اما باز دلم برات تنگه!... چقدر دلم برای اون خنده هات... چشمای آسمونیت... دستای پاکت... برای ذوق کردن هات... حتی بغض کردن هات... و حتی اشک های پاکت تنگ شده...
پینوشت 2: هرگز اندیشه ام نبود اینگونه شیدای کسی باشم... هرگز... و اینک در این فصل شدید دلدادگی، دوریت عجیب سخت است نازنین... سخت است... الهی سخت است...
پینوشت ۴: پایان یه غروب قشنگ... یه جای بلند... یه جا که از آدما دور باشی... سوسوی چراغ های شهر... زمزمه ی اذان... صدای نفس های تو... طنین طپش های قلب من... شانه های محکم تو... دستان عرق کرده ی من... "دیوانه وار میخواهمت... دیوانه وار..."
رازقی تو
چقدر دلم برات تنگ شده "عزیزم"
تویی که همه هستی منی.. یاد سفرها بخیر ..کوله بارمون رو دوش .. این روزا هر لحظه میخوام هزار بار تو رو فریاد کنم .. شور عجیبی دارم ..
"میخوامت یاس رازقی من"
"عشق من"
خدا میدونه که دنیا دنیا بیتابتم ...
کاش آدمای اینجا بدونن که ما دوتا شعار نمیدیم..
کاش بدونن که دیوونتم... دیوونه..
کاش بدونن...
واسه همه لحظه هام از خدا "تو" رومیخوام
"دوستت دارم"
یا علی
رامین تو
ممنون عزیزم به نوشته هام توجه کردی
هنوز نخوندم
اما خیلی قالبه نازی داری
یه آسمون ستاره
ممنون که سر زدی ... گفته بودی که شبیهیم ... خدا میدونه چقدر انسان روی کره خاکی هست که میتونن همدیگه رو درک کنن ولی از هم دورن ... شاید باید تن به این تراژدی غم انگیز بدیم که ما انسانها تنهاییم . . .
اما به قول یه دوست : درسته که هم ماها پر از دردیم ولی میتونیم مرهم دردهای هم باشیم ...
وبلاگت خیلی نازه دوست من اگه به وبلاگ منم سر بزنی نظرتو بگی خوشحال میشم
سلام
شعر زیبایی بود...
و شاید ...عاشقی حس غریبیست ، خودت میدانی...
شاید باید درکش کنی..
سلام
خوبی؟
امیدوارم که هم تو و هم رامین جان خوب باشین.
شعر زیبایی رو نوشتی.
همیشه از دیدن وبلاگ تو شاد میشوم از اینکه عاشقی هنوز نمرده.
در مورد موبایل هم بگم که خب درسته که دردسر داره ولی مجبورم دوسش داشته باشم چون کارم با اون راه می افته.
بی تو دلم همیشه تنگ است، دنیا برایم سوت و کور است...
بی تو شبم بی مهتاب است،ستاره آسمان تاریک دلم خاموش است
بی تو زندگی بی مفهوم است، عشق و عاشقی در دلم دور است
بی تو هوای دلم همیشه ابری است، آسمان چشمانم بارانی است.
بی تو زندگی برایم عذاب است، گلهای باغ دلم همه خشک و بی جان است
سلام دوست عزیزم
ممنون که به ایران روز من سر زدی و برام خیلی جالب بود که خاطره ی سفرت رو تعریف کردی
بازم ممنون
به او بگویید دوستش دارم
خدانگهدار
راستی این رو یادم رفت بگم که شعرت هم من رو یاده یه خاطره ی زیبایی انداخت
بابت این هم تشکر می کنم
سلام عزیزم
وبلاگت خیلی عالیه من که خیلی لذت بردم
خوشحال میشم اگه به وبلاگ من هم سر بزنی
www.tolooeeshgh12.blogfa.com
ممنونم که به من هم سر زدی من هم اومدم که بگم معرفت دارم
سلام با عرض پوزش از شما بابت تاخیر این مدت که نتونستیم خدمت برسیم
امروز آپ کردیم
همه مطالبتون را خوندم
خسته نباشید عالی بود
خوشحال میشیم به ما هم سربزنید
سلام
مونا هستم...
هر چی خواستم اون بالا دوباره نظر بذارم نشد...!!!!
اومدم اینجا...
اینم وبم............!!!!!!!!!!!!!!
نوشته های جالبی داری موفق باشی بازم به ما سر بزن