دیوانه خواهم شد... آرام آرام… این را خوب میدانم.
دیوانه خواهم شد... ازسوز فراقی که میکشم... از شدت تحملی که فراترازظرفیت من است... از ناتوانی دستانم...
سخت است... قصه پرداز زیباترین لحظاتم کیلومترهادورترازمن... درخلوتی از جنس آن روزهای من... درد را بخش می کند...
و من... ناتوان و درمانده فقط اشک میریزم و خدا خدا میکنم...
و امشب من از این غصه دیوانه خواهم شد...
مولای پنجره های خیس زمان معشوقم را دریاب...
------------------------------------
10 روز رویایی کنار هم بودیم. 10 روز که با همیشه متفاوت بود. یکی از مهمترین حادثه های عاشقانگیمان اتفاق افتاد... آنچه از آن در یادهامان ماند شیرینی بود و زیبایی... خاطراتی زیبا که روزگارانی بعدتر برای نسلی دیگر خواهیم گفت... روزی خواهد رسید که در گوش "باران" بگوییم :
ما خوشبخت ترین بودیم و هستیم.
به ما هم سری بزن
اینجا فقط با یاد خاطرات تو زندم...با یاد لحظه لحظه های با تو بودنم...
غم دوری تو...دیوانه میکند مرا...
آه...
باز دوری...دلتنگی...اشک...انتظار
انتظار
انتظار...
...
انتظار روزهایی رو میکشم
که مطمئن شم فقط و فقط مال منی!
راستی...
چه قدر زمان رسیدن به تو دیر میگذرد
دوست عزیز وبلاگ بسیار زیبا ودلنشینی را تاسیس کرده ای امید است که در تمام مراحل زندگی دنیا بر کام شما باشد
لطفا بی وبلاگ ما هم سری بزنید ونظر بدهید