یاد چشمات داره آتیش می زنه قلب منو...
رفت... میان بدرقه ی غربت چشمان خیس من... التماس کردم بماند... اما بی رحمی جاده او را از من دور کرد... رفت... به همین سادگی که می شنوید و به همان سختی که من در خود شکستم... نگاه آخرش هنوز بر تابلوی قلبم آویخته است...
چند روزی آمد ، ساده و عاشقانه ، پاک و مهربان ، برایم از بهشت آسمان نگاهش سیب آورد و از دریای دلش مروارید. میان صحن دنیایم آرام قدم زد... انگشتانش را بر تن زمستان باغ خانه ام کشید. گل های خشکیده زنده شدند و همه بوی رازقی گرفتند... چند روزی آمد و برایم زندگی آورد... نفس آورد... عشق آورد... اما دوباره رفت... دقایقی بیش از رفتنش نمی گذرد... دل و جانم آتش گرفته است... می سوزم... در تب غربت نبودش... دوباره میان چهار دیواری اتاق حبس شدم... دوباره کودکان اشک هایم رخت مهمانی به تن می کنند... دوباره بی پناهی بر خلوتم چنگ انداخته . پر از حسرتم... به یاد خاطرات... در اتاق من باران می آید...!
نذر کردم... دعا کردم... سال دیگر... هرجای دنیا باشد مهم نیست... فقط سقفی مشترک باشد و من و او و غوغای عشق...
سلام خوبی؟
نگران نباش و امیدوار باش که باز هم خواهد آمد .
خدا رو شکر که این چند روز پیشت بود وگرنه می تونست جور دیگه بشه و نیاد پس خوشحال باش که خدا به یادتون بوده.
دعا می کنم که سال دیگه کنار هم باشین و با هم به عزاداری امام حسین برین.
التماس دعا.......
سلام یاس خانوم عزیزم
:(
غصه نخور عزیزم
خدارو شکر کن
و منتظر آینده باش
عمر این دوریا کوتاهه
روز تا ابد کنار هم بودنتون، نزدیکه
خیلی نزدیک
از صمیم قلبم دعات میکنم:*
سلام. ممنون بابت نامه ای برام ارسال کردی. نوشته بودی تو هم مثل من بودی قدیمها. دوست دارم بدونم که تو چه طور تونستی این اخلاق رو عوض کنی؟ شاید من هم بتونم.
سلام خوبی شما؟
کجایی یاس عزیز؟ خیلی وقته آپ نکردی. اونطرفها هم بیا.
امیدوارم که مشکلی پیش نیومده باشه.
سلام دوست عزیز خوبی ممنون که به کلبه عاشقانه ما سر زدی امیدوارم شما هم به ارزوهاتون برسی
سلام
سلام
مرسی که اومدین وبه منو علیرضام سر زدین
گفته بودین بگم چرا از علیرضام دورم
باز شما باید خدا رو شکر کنی
آخه رامین جونت نامزدته
اما من چی هنوز نامزدمم نیست
خیلی وقته آرزو داریم باهم باشیم
اما خونوادش باهامون مشکل دارن
اینجوریه که منو علیرضام از هم دوریم
تو دوشهر مختلف اما دلامون باهمه
می خوام لینکتون کنم
اگه خواستین خبرم کنین
مرسی
خدایا زودتر این عشق حقیقی رو به هم برسون. آمین یا رب العالمین
سلام بانو ..
ببخش به هاطر غیبتم ..
بی وفا نیستم ُ فقط هوای دل و عقلم شدیدا طوفانیست....
غم بی هم نفسی کشت مرا در این شهر ،
در میان با که گذارم غم پنهانی خویش ...........
سری بزن مهربان ..
سلام گلم
بعد از مدتها باز اومدم و یه خبر خوب برات دارم
بالاخره کارم درست شد و بعد از یک سال و نیم دوباره شاغل شدم.
الان هم از سر کار کانکت شدم.
تو هم که مثل من از خیلی وقته که ننوشتی.
مثل همیشه امیدوارم این غصه های دوری زود زود تموم بشه و طعم عشق رو در زیر یک سقف بچشین.
راستی در مورد وضعیت دانشگاه پیام نور من که خبر داری. اگه واست زحمتی نیست یه سوال بکن ببین اوضاع من بعد از یکسال چطوریه. یعنی باید انصراف بدم یا خود بخود از سیستم دانشجویی خارج شدم. (یادته که گفتم ترم اول سال 87 امتحان دادم اما ترم دوم توی امتحانای پایان ترم شرکت نکردم)
منتظر خبرت می مونم.
ما رو هم دعا کن.
شاید به زودی وبم بروز شد. البته اگه حس نوشتن برگرده و وقتی بمونه.
می بوسمت عزیزم. به داداش منم سلام برسون.
منم با دعای تو میگم آمین...
دلتنگی ها و دوری هات کوتاه عزیزم...