عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

خسته شده ام...

زانوانم را در آغوش می گیرم. باران می بارد و دیوانه می شوم... از جنس همان جنون های آشنا... گوش کن. زمزمه ها شروع می شوند. چشمان گرگ ها در تاریکی لحظاتم می درخشند... 

رامین خسته شده ام... از اینهمه انتظار و دوری خسته شده ام. نه رمق کار دارم و نه زندگی!... هر ثانیه که می آید با فکر تو سپری می شود. احساس میکنم پرنده ی اسیری هستم که جز تحمل قفس چاره ندارد... هیچ راهی فراری نیست. بسیار فکر کرده ام. مدام بر طنابی چنگ می زنم اما نمی توانم از آن بالا بروم... شب چقدر تاریک است...  

دوستان خسته شدم دیگه. بریدم. درکم کنید... گاهی به سرم می زنه کار و همه چی رو رها کنم و برم پیشش. ولی آخه اینم نمیشه. آروم ندارم. باور کنید صبوریم دیگه از حدش گذشته. خسته شدم... خسته شدم... خدا کجایی؟!  

ـ یه اتفاق زیبا این روزها روحیات معنویمو عوض کرده. یه اتفاق عجیب. یه معجزه. تا قبل از سال جدید میرم کربلا! خودمم باورم نمیشه. کاش بشه رامین هم بتونه بیاد...

نظرات 6 + ارسال نظر
مسافران پاییز ... مارال دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ق.ظ http://mosaferepaiiz.blogfa.com

خیلی برات خوشحالم سمانه خوبم
اینم از خدا
حالا دیدی کجاست
تو دل من و تو
هرچند که بهتر از من اینو می دونی
که اگه نمی دونستی سعادت این سفر نصیبت نمی شد
یعنی تو فکر میکنی جور شدن این سفر به حالت هیچ ربطی نداره عزیزم؟!
پس خسته نباش گلم
با یه سر پر از عشق به این سفر برو
ما رو هم که فراموش نمیکنی
مگه نه؟

زهرا دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:15 ب.ظ http://zaneshegh.blogfa.com

سلام خوبی خانمی؟ چقدر حالم گرفت مطلبت رو خوندم. فقط می تونم برات دعا کنم که زودتر به وصال برسی.
راستی زیارت پیشاپیش قبول. رفتی کربلا حتما دعام کن واقعا نیاز دارم به دعا .

شیما دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:18 ب.ظ http://in-rozha.blogsky.com

سخته...خیلیییی سخت
میدونم
و از خدا برات میخوام لحظه هاتو اینقدر با صبر رنگ کنه تااااا زووود به با هم بودن همیشگی برسید....
یک کم دیگه...فقط یک کم دیگه تحمل داشته باش:)

سانیا پنج‌شنبه 8 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:15 ب.ظ

زیارتت از حالا قبول باشه خانومی
نمی دونم چی بگم از صبوری این روزهای تو صبر هم صبور می شه نگران نباش به خدا بسپر خانم فقط می تونم دعا کنم کاش می تونستم کاری کنم

[ بدون نام ] جمعه 9 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:15 ب.ظ

سلام خانمی...حالت خوبه..خیلی وقته که نیومده بودم اینجا..عزیزم حس و حالت قابل درکه اما خب زندگیه دیگه باید یه سری مراحل رو پشت سر بذاری..ایشالا به زودی کنار هم باشید واسه همیشه..ایشالا سفرتون هم با همدیگه باشه اینطوری حداقل یه یک هفته ای با هم هستید اونم یه سفر به این خوبی..راستی التماس دعا ..ایشالا همیشه خوش باشی عزیزم

حیف شد. کاش اسمتو نوشته بودی عزیزم.

مریم سه‌شنبه 13 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 02:57 ب.ظ http://www.m-hr.blogfa.com/

سلام دوست خوبم
اینقدر خسته نباش همیشه صبور باش من هم حال و روزم دست کمی از تو نداره و میدونم که انتظار خیلی سخته اما یادت باشه تحمل سختی ها ما رو به انسانیت نزدیکتر می کنه
اگه دقت کنی سنگ تحت فشارهای خیلی سخت تبدیل به الماس میشه
من همیشه دلم به این خوشه که چون خدا من رو دوست داره بهم سختی هم میده تو هم امیدوار باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد