عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

خدایا شکرت

امشب دلم هوای تو را کرده است خدا! اینگونه بر آستان نیازآلودم منگر! نگاه سنگینت را از من بگیر که خود از تقصیر خود آگاهم... تو همیشه بوده ای اما این من سرکشم که گاهی نیستم! در فکر تو نیستم. به امید تو نیستم! خدایا هر وقت از تو دور شده ام تمام زیبایی های زندگی از من گرفته شده است. حتی عشق به معشوق زمینی ام زمانی که رنگ و بوی حضور تو را ندارد به عادت می ماند... و شاید این به این دلیل است که رامین هدیه ی توست... از جنس فرشتگان توست... راستی خدا فکر کنم از روح خودت به رامین بیشتر از من دمیدی!!!...  

تو که هستی دنیا رنگ دیگریست... خدایا من انسانم... و انسان موجودیست با آرزوهای کوچک! انسان موجودیست کوچک! کودکی است سر به هوا که در پس قاصدکی کوچک مادرش را گم میکند. و تو مادر مایی... مادر بزرگ انسان ، کودک سر به هوایت را به تقصیر اشتباهاتش مجازات مکن... خدایا بارها عهد بستم و شکستم! بارها به تو رسیدم و باز از تو دور شدم. هر چه در گذشته و حال و آینده ی من است نشان از تو دارد و من باز هر دم تو را گم میکنم و طلب معجزه می کنم و آنگاه با شمعی از جنس عقل ناقص خود به دنبال تو می گردم...خدایا فانوس های نگاهت را به من هدیه کن... به کوچکی خودم مرا منگر. به بزرگی خودت مرا محک نزن. به کوچکی خودم مرا ببخش...  

تو اینجایی. میان دست های من و معشوقم. تو اینجایی. میان خنده های ما. میان لحظه های ما. ما میخندیم و تو را فراموش میکنیم. اما تو به فکر ساختن پله ی بالاتر هستی. ما بالا میرویم و تو را فراموش میکنیم. اما تو باز هم مهربانانه لبخند میزنی و به پله ی بعدی فکر میکنی. عشق را باید از تو آموخت. فداکاری را... ایثار را... ، وقتی من در انزوای تاریک خویش به دنبال شمع میگردم و تو خورشید را به من هدیه میدهی... 

همیشه دقیقا در لحظه ای که حسابی به دنیا مشغولم یه نفر میزنه رو شونه ام و میگه : "هی! خدا برات یه خبر خوب داره..." حالا کی عاشق تره؟ تو یا من؟ الحق که راسته میگن عشق از تو سرچشمه میگیره. 

پیشانی به آستانت میسایم و تو را شکر میگویم... 

چه آرامشی دارد حس نزدیک بودنت خدا. و این بزرگترین معجزه ی حضور توست...  

کسی پنجره های زمین را باز میکند... ببار باران...

+ فردا دیدار دوباره ایست با عشق... بعد از دو ماه و دو روز. بعد از روزهایی حقیقتا سخت. با عشقم راهی دیار آقای پنجره های خیس آسمان هستیم. چند روز است که درگیر این اتفاق زیبا هستم. اما حس خاص حضور خدا امشب انگار هدیه ایست برای این عشق... امشب شب قدر من است... آغوش باز کن معشوق من. قرآن به سر گرفتن در آغوش تو عالمی دارد...

نظرات 14 + ارسال نظر
دیوانگی های یک دیوانه ی مونث ! دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:36 ق.ظ http://baroonebahar.blogfa.com

عاشق این احساسات ناب و خالصتم دختر !
به روزم ....

رها دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 01:52 ق.ظ http://raha27.blogsky.com

چقد خوشگل!

مسافران پاییز...مارال دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 08:30 ق.ظ http://mosaferepaiiz.blogfa.com

باز با تو عاشق شدم
با تو احساس کردم همه آنچیزی را که در گوشهه ای ذهنم و قلبم پنهانشان کرده بودم
حس غریبی دارم با این کلمه ها.
آری خدا
ببخش که خوب نیستیم
آنطور که تو خوب را معنا میکنی.
هر لحظه به یاد او بودن
تولد تازه ایست.
مبارک باشد.

بهار دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 09:04 ق.ظ http://www.taravat-shabnam.blogfa.com

سلام خانم خانما خوش به حال وهوایت خوش به حال همسرت که چون تو گلی دارد خانمی منو دعا کن تا تاب وتحمل از دست ندهم وروز به روز صبور تر بشم
منتظر دیدارت هستم خوش باشی

sima دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:04 ق.ظ http://masitahgigi.blogfa.com

دیدار خوبی داشته باشی دوست خوبم

غزل دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ق.ظ http://1362ghazaleomid.blogfa.com

وای خدا الان دیگه دیدارتون تازه شده!
لحظه هاتون پر خنده !
زیارت قبول التماس دعا

دختری در انتظار دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:26 ب.ظ http://ruzhayedurazto.blogfa.com

سلام مهربونم خوبی؟ نمیدونم چرا نمیتونی کامنت بذاری تا حالا این طوری نشده گلم......
خوشحال شدم که دیداری دوباره بعد از دو ماه و دو روز داری ان شاءالله روزای انتظارت به زودی به پایان میرسه.....
بابت لینک ممنون
راستی برای خودت اسپند دود کن خیلی زیبا احساستو مینویسی واقعا تو وبلاگت بوی عشق میاد حس خیلی خوبی دارم.....

دختری در انتظار دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 05:27 ب.ظ http://ruzhayedurazto.blogfa.com

عزیزم این جا نمیشه خصوصی گذاشت؟ رمزمو چطوری بهت بدم؟

الهام دوشنبه 24 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 06:42 ب.ظ http://e-g-bigane.blogfa.com/

وای ! گاهی از این که این همه تو بغل عشقم و شاید قدرشو مثل تو ندونم شرمنده می شم.
مگه کجاست این شاهزاده با اسب سفید؟
احساس ناب و پاکت گوارای وجودت عروس خوشبخت.
یا علی.

زهرا(یک زوج خوشبخت) سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 12:28 ق.ظ http://hamsarekhob.wordpress.com

سلام عزیزم. خوشحالم که عشقت رو دوباره دیدی. امیدوارم که همیشه خوش باشید.
خانمی خیلی زیبا می نویسی و قلمت واقعا تواناست.

ندا سه‌شنبه 25 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 11:55 ق.ظ

سلام

من ندا هستم و داستان زندگیمو توی وبلاگم مینویسم .

تمایل دارین باهم تبادل لینک کنیم ؟؟

www.meandlove1.blogfa.com

y چهارشنبه 26 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 04:58 ب.ظ http://hamkhone.blogsky.com/

salam khub hastin?
vaghean kheili webloge ghashangi darin,neveshtehatun kheili ghashange sade o ziba
rasti khoshal misham be webloge mam sar bezanin.
rastiii ba tabadole link movafeghin?

هستی شنبه 29 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 02:01 ب.ظ http://VENOOS1.BLOGFA.COM

سلام دختر کجایی؟
نمیدونم چرا نمیای ؟ اما نگرانتم حتما رفتی پیش رامینت
خدا کنه که همینطور باشه و همدیگه رو دیده باشین
اما امدی یه سر بهم بزن دیدیش؟ چی شد قرار عروسی و گذاشتین؟
زود بیا منتظرتم


هستی شنبه 4 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ب.ظ http://venoos1.blogfa.com

سلام دوست گلم ! نگفتی چی صدات کنم! رنگ وبم مشکیه ؟ مگه نمیدونی رنگ عشق!!
خوش به حال رامین که یه عشق ناب مثه تو داره!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد