عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

پاسخ به یک سوال

اومده بودم اینجا از حسی بنویسم که برام خیلی عجیبه. "آغوش تو". از بچه شدن من. از اینکه واقعا... حقیقتا... بدون داشتن آغوش تو نمیتونم... کلا اومده بودم از این بنویسم که این روزا دارم تازه عشق رو حس میکنم! یعنی انگار تازه دارم یه حس های عجیبی حس میکنم که خیلی عمیق تر و بالاتر از عشقه...

 اما وقتی کامنت خصوصی یه عزیزی رو دیدم تصمیم گرفتم به سوالش جواب بدم. چون احساس کردم سوالش ممکنه سوال خیلی ها باشه. چون احساس کردم طی یکی دو ماه اخیر خودم چندبار درگیر حس سوالش شدم...

 

پاسخ:

بله. اما نه به این شکلی که شما فرمودین.طی اون یک ماهی که از هم دور بودیم، چندبار احساس کردم دلم میخواد دوباره یکی عاشقم بشه!!!!! اما قطعا میخواستم اون "یکی" رامین باشه نه اینکه به فرد جدیدی فکر کنم. البته فکرم یه مقدار عجیب بود. چون همزمان با این حس میدونستم رامین چقدر دوستم داره و به اصطلاح عاشقمه. بارها هم با رامینم اینو در میون گذاشتم. اونم گاهی خندید و سر به سرم گذاشت و طبیعتا گفت "حالت خوب نیست! چون عالم و آدم میدونن همین الانش چقدر بیشتر از قبل عاشقتم". گاهی هم که زیادی مصر میشدم از اینکه که دارم رو یه موضوع بی پایه و اساس تاکید میکنم ناراحت میشد. 

بعدها روی این افکار و احساساتم دقیق شدم. فهمیدم دور موندن این یک ماهه از عشقی که طی این یکی دو ماهی که با هم بودیم خیلی شعله کشیده و هر لحظه بهم گرما داده و همچنین حسی مثل دلتنگی برای خاطرات روزهای اولم و مبهم بودن اون خاطرات منو به این فکر کشونده که دوباره عاشق شدن رامین رو ببینم.  

بنابراین اولاپذیرفتم که هر دوره ی زمانی از عشق(از همون جرقه ی اول تا لحظه ی آخر زندگی دوعاشق در کنار هم) زیبایی های خاص همون دوره هست که اگه از درک زیبایی های حال غافل بشی ناخودآگاه به گذشته میری و نه تنها لذت حال رو نمیبری بلکه احساس خلا نیاز به برخی حس های گذشته رو میکنی. میدونید چرا؟ چون در دوره ی زمانی حال، فرد دلبسته تره(هرچند از اون غافل شده). بنابراین به مراتب احساساتش هم شدیدتره. اینجوری حتی اگر اون نیازها که الان به دنبالشه در گذشته براش وجود داشته باز هم ارضاش نمیکنه. چون بُعد احساسیش نسبت به اون موقع بالاتر رفته.

ثانیا سعی کردم این خلا که در واقع خلا نبود. یه جور بحران روحی بود رو از طریق مرور نامه ها و اس ام اس ها و خاطرات ثبت شده ی اون روزها تامین کنم.

هرچند در نهایت تمام این افکار عجیب من با دوباره دیدن رامینم و اولین حرکت عاشقانه اش کامل از ذهنم پاک شد!!!!!!!!

البته تمام حرف های بالا در مورد کسانی که عشقشون واقعی و پایدار بوده صدق میکنه ها. وگرنه کسی که جدا شده یا سرد شده طبعا احساساتش اصلا با موارد بالا همسان نیست.

و اما روی صحبتم رو مستقیم میبرم به لیلا و دوستان مشابه. به نظر من اگر حس میکنید دوست دارید فرد دیگری عاشقتون بشه به چنین حس هایی نباید زیاد بها بدین. میدونید چرا؟ چون اینا زاییده ی فکر شدیدا تنوع طلب آدمیه. حس هایی که واقعا مال ذات انسانه، نه ... موضوعی که هوسه... نه عشق. اینجا یکی از جاهاییه که فرق عشق و هوس مشخص میشه. اینجاست که باید بین عشق و هوس جنگید. بپذیرید که عشق باید فراتر از خواسته ی روحتون باشه. من بر حسب تجربه ها و شنیده هام روی دو تا خصیصه ی انسانی در اراتباط با عشق حساسم و سعی میکنم هیچوقت درگیرش نشم. 1- دلسوزی برای جنس مخالف ویرانگره! 2- تنوع در ارتباط با جنس مخالف به دل و روح آدم آتش میکشه

و اگر خوب به این دو خصیصه فکر کنید میبینید خیلی از افراد برای جلب سایرین از این خصیصه ها استفاده میکنن. و خیلی افراد هم بدون اینکه حتی کسی سعی کنه اون ها رو به سمت این دو حس بکشونه، به این سمت کشیده میشن و در واقع خیلی راحت ضربه های بزرگی به ریشه ی عشق و زندگی شخصیشون میزنن.

امیدوارم حرف هایی که خیلی ساده و صادقانه گفتم بتونه کمکی به افرادی که چنین سوالی تو ذهنشون میاد بکنه.

این روزا هم مثل قبل خیلی خیلی برامون دعا کنید. گاهی حس میکنم هرجا خدا ازمون هواداری میکنه بخاطر دعاهای دیگران در حقمونه...

نظرات 4 + ارسال نظر
فیروزه شنبه 5 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام عزیزم...الهی روز به روز عاشق تر بشی...من همیشه به یادتم و دعا گوتم...تو هم دعام کن...روزای سختی رو میگذرونم به امید روزای خوب زنده ام...ای خداااااااااا....

هم درد سه‌شنبه 8 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:27 ب.ظ

سلام وبلاگ قشنگی دارین من بازم وب شمارو دنبال میکنم.
اما اول از همه از شما میخوام برا منم دعا کنید که بتونم دوریشو تحمل کنم و بهش برسم.
دوم اینکه تا جایی که من وب شمارو خوندم نفهمیدم کی هستین.
منظورم اینه که اگه میشه از خودتون بنویسین (در واقع مشخصات فردی جفتتون رو میگم)
اگه بذارین ممنونتون میشم.
براتون ارزوی خوشبختی میکنم.
دعام کنید.
عید فطر هم پیشاپیش مبابرک.
تا نظر بعد خدانگهدارتون
ندیده دوتاتونو دوست دارم و مثل عشق یه خواهر به برادرو خواهرش عاشقتونم.(به خدا راست میگم)
تابعد......

سلام. ممنونم عزیزم.
ناشناس نوشتن اینجا رو خیلی دوست دارم. برای همینه که از دوستی ساده حتی در حد یه کامنت افرادی مثل تو واقعا لذت میبرم. اما خودت بگو مثلا دوست داری چی ازمون بدونی تا من همون پارامترها رو در صورت امکان برات شرح بدم.
منتظر نظر بعدیت هستم عزیزم.

فیروزه پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:04 ب.ظ

سلام خانومی...حالم بده الان تو شوکه از دست دادنه عشقمم به روز زنده ام ای خداااااااااااااااااااااااااااااااااااااا کجایییییییییییییییییییییییییییییییییی.............

چرا؟ اخه وبلاگ هم که نمی نویسی که بدونم ماجرا از چه قراره. لااقل شاید بتونم راهنماییت کنم خب.

امیررضا پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:21 ب.ظ http://www.amirrezataheri.com

لطف می‌کنید اگر آدرس لینک من رو به www.amirrezataheri.com تغییر بدید!
قطعه ای از خدا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد