عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

باران

دلم گرفته بود... مثل دل آسمان... اما آسمان کم طاقت تر از من آه کشید و بعد آرام آرام گریست... من هم... 

دو روز است نه خواب دارم و نه خوراک. دوباره در چنگ مشکل دیگری اسیر شده ایم. دوباره آدمک ها و خودخواهی هایشان... و دل غریب من... و تن خسته ی تو... 

اما باز هم چون همیشه این تویی که قوی تر از من تکیه گاه میشوی برای روح و تن آزرده ی من...  در حالیکه شهر و آدم هایش از باران فرار میکردند مرا زیر باران به بزم آغوشت دعوت کردی...

باران بهانه بود برای ابراز عشق... به همین سادگی. دست در دست یکدیگر بدون چتر راهی خیابان شدیم. سکوت و خلوت یک نیمه شب بارانی... انعکاس صدای خنده های من و تو... ماشین مدل بالایی از جلوی ما پیچید و جلوی در خانه ی زیبایی توقف کرد... قلبم آرام گفت: لذت و آرامشی که من پیاده زیر این باران با غصه ی نبود سقفی برای زندگی دارم، را تو هرگز در آن ماشین و خانه حس نمیکنی... بعد دست های محبوبم را محکم فشردم و دوباره _ به درز دیوار _ خندیدیم!  

دوستان خوبم. همراهان همیشگی ام. با همان دل های پاک که بارها از دعاهایتان در زندگی ام معجزه شده است برایم دوباره دعا کنید... دوباره درد بزرگی بر جان و تنمان روان است... دوباره میخواهند وصالمان را به تاخیر بیندازند... دوباره معجزه میخواهم...  

 

خداجون چیو میخوای بهم ثابت کنی؟ تقاص چیو داری ازم میگیری؟ من که خودم قبول دارم آدم نیستم. بنده نیستم. من که قبول دارم همه رو. اما اینو نمیتونم قبول کنم که تو بنده ی کوچیکت رو بخوای به تقاص بنده نبودنش مجازات کنی... خدایا داری منو امتحان میکنی؟ امتحان چی؟ صبر؟ باشه خدا... باشه... من رامین رو دوست دارم... با این چیزا که ازش دور نمیشم. هر چی میخوای پیش بیار. بیا خدا همین یه ذره چیزی هم که برام مونده ازم بگیر. بیا. من بازم دوستش دارم! 

 

+ این روزها خلوت من پر است از غوغای این دو آهنگ:  

دلسرد نشو از عشق (دانلود

لحظه ها(دانلود)

نظرات 12 + ارسال نظر
رضا دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:11 ق.ظ http://sedayekhasteyebaron.blogsky.com

براتون دعا میکنم..
از ته ته ته ته دل
عشقی که از روح خدا توش هست هیچوقت ازبین نمیره..
حتی بعد از مرگ

فیروزه دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ب.ظ

سلام عزیزم...قربونت برم با این شکسته ام برات دعا میکنم...منم روزای خیلی سختی رو دارم میگذرونم...الهی مشکلت برطرف بشه.چرا ادرس اون یکی وبلاگت رو از اینجا برداشتی آخه از اینجا میامدم اون وبلاگت.
مثل همیشه قوی باش...با دل داغونم دعا گوتم
عیدت مبارک

دختری در انتظار دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:52 ب.ظ http://ruzhayedurazto.blogfa.com

خدا هم فهمیده شما دو تا از عشقتون دلسرد نمیشیبد داره با امتحانای سخت عشقتونو مقاوم تر میکنه.....فدای دل مهربون و پاک و صبورت....من میدونم عروسیتون این بار عقب نمیفته همون 4 ماه دیگه تو تو خونه عشقی بهت قول میدم خدا رو دست کم نگیر.....

ماه نقره ای دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:19 ب.ظ http://www.rubi2.blogfa

سلام عزیزم
از راهنماییهات ممنونم، منم از آشناییت خیلی خوشحال شدم
امیدوارم زود زود طعم آرامش بی دغدغه رو بچشید
ولی عزیزم صبور باش..این سختیها لذت با هم بودنو بیشتر میکنه، اونوقت خیلی بیشتر قدرشو می دونید و براتون عادت نمیشه
دوستت دارم

لیلی دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:11 ب.ظ

عزیزم شک نکن خداانقدر دوست داره که این مرد مهربونو نصیبت کرده. این عشق بدون هیچ ادعایی...
رازقی جون خدا تقاص نمیگیری داری خوشبختیتو به رخت میکشه.

بینام سه‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:19 ب.ظ

سلام سمانه جان
خوبی خانم
من یکی از کسایی هستم که میشناسمت تا حدودی ولی شما منو نمیشناسی چند وقت پیش به نام سایه برات نظر گذاشتم که چرا از این که بازم به عشقت رسیدی انقدر ناله میکنی اون موقع خیلی تنها بودم ... خیلیییی اما به طرز عجیبی منم از تنهایی در اومدم و ازدواج کردم داستان منم شده مثه حکایت خودت ... ببخش اگه درکت نکردم شاید خدا خواست بهم تلنگری بزنه از بالا همه چی رو نبین ولی باور کن منظوری نداشتمو از سر تنهایی میگفتم ناشکری نکن همه چی درست میشه
الان حکایت منم با همسرم شده شهر به شهر و حالا حالاها باید صبر کنم منم چند روزه حالم خوب نیست و احساس میکنم دارم مریض میشم با هیشکی هم نمیتونم درددل کنم چون همه منتظر کم آوردن من هستن ... برام دعا کن ...
دعات میکنم ... منو ببخش بازم ... دیگه رها شدم ...

آره تو رو خوب یادمه عزیزم. آره راستش اون موقع یه کم رنجیدم ازت. پیش خودم گفتم منو درک نمی کنه. الان اصلا یادم نیست بالاخره چه جوابی بهت دادم.
خوشحال شدم از اینکه تو هم بعد ازاونهمه ناامیدی و تنهایی طعم عشق رو چشیدی... خیلی خوشحال...
میدونی با قسمت دوم حرفات ناخودآگاه بغض همیشگیم ترکید. تازگیا تحمل غصه خوردن هیچکس بخاطر عشق رو ندارم. دقیقا وقتی کسی با عشقش غصه داره قلبم میلرزه و مضطرب میشم... چون خودم کشیدم این دردها رو...
میتونم بفهمم حس اضطراب توام با دلتنگیتو... حس سرخورده شدن توام با غربتت رو...
حسی که خودم هم دوباره این روزها درگیرش شدم... درست یکی دو هفته قبل داشتم فکر میکردم قصه ی ما داره تموم میشه و روزهای خوش پیش رومونه... اما حالا در نقطه ای هستم که دوباره همه چی به هم ریخته... همش خدا خدا میکنم و غربت عجیبی دنیامو گرفته... من معتقدم دعای آدم عاشق مستجاب میشه. تو رو خدا برام دعا کن...

میدونم که خیلی ها وقتی از اینجا رد میشن و دردودل من و اشک ها و احساساتمو میبینن پیش خودشون میگن چقدر این ناله میکنه و چقدر شعار میده و چقدر گریه میکنه! اما من ازشون ناراحت نمیشم. چون میدونم جای من نیستن تا بدونن تو دنیای من چه خبره. تازه این وبلاگ که هیچی نیست. باید بشینن پای حرف من تا ریز ریز چیزایی که خون به دلم کرده رو ببینن و تازه بفهمن...
هر وقت خواستی برا من راحت حرف بزن. اگر هم وبلاگ زدی که چه بهتر.

گل رویایی چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:36 ب.ظ

سلام اتفاقی باهاتون آشنا شدم خیلی با احساسی وبتون هم خیلی جالبه انگار تو لحظه های من شریک شدین و اینها رو نوشتین . من از عشقم دور موندم و اون رفته دنبال زندگیش و حالا منم و تنهایی که لحظه ها رو می کشه . لطفا برام دعا کنید تو این ویرانی به هر عشقی چنگ نزنم . آرزو می کنم تمام لحظاتتون پراز عشق ناب باشه و بمونه .

ممنون عزیزم.
به هر عشقی نه... چون هر حسی عشق نیست و هر آدمی لایق عاشق شدن نیست. حرمت عشق رو نگه دار. پاک بمون تا اگه یه روز دوباره عاشق شدی مطمئن باشی عشقت پاکه و اگر هم عاشق نشدی یه عمر به خودت افتخار کنی که پاک موندی...
یادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند... طلب عشق ز هر بی سر و پایی نکنیم...

ملیکا چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 07:45 ب.ظ http://inthename.blogfa.com

سلام عزیزم
فقط میتونم بگم واقعا درکت میکنم واقعا ناراحت شدم که بازم برات مشکل پیش اومده
بازم مثل همیشه دعات میکنم و به فکرتم
من میگم عشق درسته پاکه و شیرین و مقدس
میدونم خودت میدونی سختی هایی داره اما به نظر من با همین سختی هاشه که شیرینو پاکه
و واقعا عاشقانه از خدا متشکرم که حس شیرین عاشق بودنو بهم داد فقط امیدوارم لایقش باشیم
به قول بچه ها قدرت محکم بودن عشقت به خدا ثابت شدست تمام اینا فقط به خاطر محکمتر شدنشه
اما عزیزم واقعا برام دعا کن
کاش میتونستم باهات دردودل کنم
خوشحال میشم بهم سر بزنیو نظر بدی
عاشقانه از نظرت ممنونم و متشکر که بهم سر زدی
(اگه منو لایق دردودلات دونستی بهم رمز بده)
دعا یادت نرههههههههههههههههههههههه و یادم نمیرههههههههههههههههههههههههههه........

گل رویایی پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ق.ظ

سلام. شبتون بخیر.ممنون که جواب دادین . گفتین یه عمر !!! الان چهار سال و پنج ماه و یازده روزه که تنها تنهایی شده همدم لحظه هام . گاهی فکر می کنم کاش اون لحظه چشمام رو بسته بودم و نمی دیدمش تا اینهمه .... دوری نصیبم نمی شد .... و هنوزم گاهی هست که بغض گلوم فشار می ده ... بغض دلتنگی ....
خوش بحال شما . راستی الان هنوز توی دوران عقد هستین؟

عزیزم نمیدونم چی بگم تا کمکت کنه. فقط میخوام بدونی میفهمم چقدر سخته...
با همه ی سختی ها ناشکری نمیکنم. چون د رعوض گوهر ارزشمندی به اسم عشق دارم که تو بخاطرش میگی خوش به حالت. آره عزیزم. تو دوران عقد هستیم. اما تحت هر شرایطی دیگه عید میریم زیر یک سقف. اولین شب آرامش...

گل رویایی پنج‌شنبه 19 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:07 ب.ظ

و چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری خواهد بود .
امیدوارم خوشبختی و عشق تمام لحظاتتون رو پر کنه .
انتظار ندارم چیزی بگی که آروم بشم چون آرامش بدون عشق برام معنی نداره . وبتون رو که می خونم توش غرق می شم. این خیلی جالبه انگار لحظه ها ی عاشقانه همیشه تکرار می شن اما برای هر کسی حال و هوای خودش رو داره . دلم میخواست برای منم پایانی نبود....!!! افسوس...

شاید یه روز یه شروع دیگه...

امیر چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:38 ب.ظ http://yadegari112.blogfa.com/

سلام
خوبی
میدونی منم عاشق مازیار فلاحیم
دوست دارم به وبلاگ منم سر بزنی
من شما رو لینک می کنم با افتخار
دوست دارم شمت هم منو لینک کنید
برقرار و سبز باشید

اسما چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:50 ب.ظ http://www.lopi.belogfa.com

سلام بهار نارنج و رازقی امید وارم به وبلاگ سری بزنید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد