عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

عشق بیدار

آنجا که من از عشقی زمینی به آسمان ها رسیدم...

منبع مطمئن!

شجاعانه در چشم هایت نگریستم. دیگر هیچ لزومی نداشت تصنعی به رویت بخندم. حالا دیگر به تو هیچ احتیاجی نداریم. نه تنها به تو. به هیچ انسانی. من همه چیز را به منبع مطمئنی واگذار کرده ام که یقین دارم همه چیز را حل خواهد کرد. یقین دارم شادی را به آشیانه مان باز می گرداند. اگر همین الان هم حاضر شدم از هوای مسموم خانه ی خاکستری تو نفس بکشم به حرمت خواست همان منبع مطمئن است... 

من... و رامینم... و دنیای قشنگمان دیگر نیازی به شما نداریم. دو روز است ما آزادیم. بعد از ۵ سال که ما را در قفس حبس کرده اید حالا آزادیم. آزاد و بلندپرواز. منبع مطمئنی پشت ماست که وعده اش هرگز خلف ندارد. منبع مطمئن ما خداست و مولایمان، حسین(ع)... 

من ساده و مطمئن همه چیز را به آن ها سپرده ام... چنان یقینی به جان و دلم روان است که دیگر به هیچ مخلوقی از جنس خودم امید نخواهم بست. غرور زیباییست. احساس قدرتی سرشار و همیشگی... حسی ناب که هیچوقت در زندگی تجربه نکرده ام. خودم و همسفر پاکم را به آسمان خواهم رساند...

خدایا ببخش که خیلی بی تابی کردم. تازه دارم میفهمم اگر چیزای بزرگی رو ازم بگیری میخوای بجاش چیزای مهمتری بهم بدی. اگه دنیامو ازم بگیری میخوای آخرتم رو بسازی. خدایا شکرت بخاطر همه ی این سختی ها. تازه از خواب غفلت بیدار شدم. قبلا خیلی ها بهم گفته بودن. اما تو که خودت منو آفریدی خوب میشناسی منو! تا خار تو دستم نره کاکتوس رو باور نمی کنم! بنابراین به روش خودم حالیم کردی. خدایا حتما منو خیلی دوست داری که خودت مستقیما داری برای به کمال رسوندن من تلاش می کنی. خداجون خومونیم. من که خوب میدونم آخرش منو تو آغوشت می گیری. خداجون خوشحالم. خیلی خوشحال. درسته که چیزای بزرگی ازم گرفتی اما داری چیزای بزرگتری بهم میدی. خدایا من دارم به تو نزدیک میشم...

نظرات 13 + ارسال نظر
صبا(ن.و) پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ق.ظ

برای هر دو شما ارزوی موفقیت و شادی های روز افزون دارم... نمیدونم شاید واقعا خدا خودش میدونه که چه میکنه اما شما باید به صبر و عشق خودتون پایدار بمونید من به نیروی عشق شما دو نفر ایمان دارم.. میدونم یک سری مشکلات طاقت فرسا هستند اما زندگی سرشار از همین سختی هاست... صبور باشید و به خدا توکل کنید ... به هم تکیه کنید و منبع آرامش همدیگه باشین... این روزها نیز بگذرد زوج عاشق مهربون
سمانه جان از اینکه بهم سر زده بودی ممنونم.. الان چند تا پست اخیرت رو که خوندم دلم گرفت.. اما بازهم میگم که به خدا توکل کنید و مطمئن به قلب های پاک و عاشق همدیگه پا به پای هم قدم بردارید

ملیکا پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:22 ب.ظ http://inthename.blogfa.com

با همه سختیهایی که میکشی حاضر بودم جای تو باشم
مثل احساستو عشقت جایی ندیدم
واقعا قابل تحسین و ستایشه
دلم خیلی گرفته این روزا شکسته تر از قبل شدم کاش قسم خورده نبودمو میتونستم هرچی تو دلمه برات بگم کاش......
منبعت از مطمئنم بالاتره
از امام حسین چاره و درمان دل منم بخواه

مارال پنج‌شنبه 10 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ب.ظ http://mosaferepaiiz.blogfa.com

و چقدر این گفتگوی صمیمانه و همیشگی ات با خدا را دوست دارم.
چقدر شیرین است وقتی از همه این دلبستگی های مادی خودت را رها کنی و فقط به او تکیه کنی.
این آرامش نصیب هر کسی نخواهد شد و بی شک انقدر دوستت دارد که به همه چیز برساندت.
تو را، عشقت را و همه آرزوهای قشنگ و آسمانی تان را بدست او می سپارم.

ملیکا جمعه 11 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:20 ب.ظ http://inthename.blogfa.com

سلام
به منم حتما سر بزن

دختری در انتظار پنج‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:59 ب.ظ http://ruzhayedurazto.blogfa.com

دقیقا خدا رو شکر به همون منبع مطمئنی رسیدی که همیشه برات آرزوشو میکردم روزی برسه که به هیچ بنده ای محتاج نباشی و خودتون دو تا آشیونه عشقتونو با کمک بانی این عشق حقیقی رو آسمونا بسازید...

ملیکا جمعه 18 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:04 ب.ظ http://inthename.blogfa.com

سلام عزیزم
نمیتونم چیزی بگم چون قسم خورده ام هرچی که هست دلم میخواد بگم ولی نمیشه چون به جون عشقم قسم خوردم
بهم سر بزنیا
خودتون چطورید چیکارا میکنید؟؟؟اوضاع چطوره ؟ از خودت بگو.
راستی خوب مینویسم یا نه؟راهنماییم کن
فعلا عزیزم

سمیرا چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ب.ظ

سلام عزیزم.من همونیم که گفتم یه روزی حال و هوای منو عشقم مثل شماها بود.خیلی خوشحالم که دست تمناتو به دامن کسی زدی که تا اون نخواد هیچ عشقی متولد نمیشه و اگه شد خودش هواشو داره(البته عشقای حقیقی )
میدونم انتظار خیلی سخته اما هر چی بیشتر طول بکشه وصالش شیرین تر میشه.حتی اگه ۷ ساله شدید بدون چون عشقتون مقدس بوده عمر انتظارتونم باید ۷مقدس باشه.عزیزم وصال خیلی شیرینه ولی باور کن منم که الان تو اوج شیرینیو خوشبختیم وقتی نوشته هاتو می خونم دلم واسه اون روزای سختی که داشتیم تنگ میشه. هنوزم با عشقم میشینیمو خطراتمو ایمیلا و نامه ها و آرشیو چتامونو می خونیم و و همیشه به خودمون می بالیم که اینقدر عاشق هم بودیمو واسه رسیدن به هم تلاش کردیم.مطمئنم شمام روزای سختیتون با کمک خدا میگذره و تا ابد عطر گرم بازوهاتون در حریم بستر همدیگه میمونه و همه حسرت عشقی که دارینو میخورن.براتون از صمیم قلب آرزوی خوشبختی می کنم

ممنون که دلداریم میدی عزیزم. انصافا هم حرفات به دلم میشینه. چون میدونم تجربه ی این روزهای منو داشتی. فقط گاهی فکر میکنم اینکه سال های مفیدی از جوونیت رو تو دوری و سختی بگذرونی ارزش داره؟ البته الان فکر میکنم خیلی هم ارزشش رو داره. اما میترسم سال های آینده اینجوری فکر کنم. تو نظرت چیه؟

ملیکا چهارشنبه 23 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 09:39 ب.ظ http://inthename.blogfa.com

سلام عزیزم
تصمیم دارم دفعه ی بعد که اومد از خودم بگم البته اگه تمایلی به شنیدنش داشته باشی؟
از اینکه بهم سر میزنی ممنون

ماشا پنج‌شنبه 24 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 12:17 ق.ظ http://bluman.persianblog.ir/

سلام دوست من.
واتوره با (( زندان هزار قفل )) به روز است.
چشم به راه دیدارت هستم.

دختری در انتظار یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 04:28 ب.ظ http://ruzhayedurazto.blogfa.com

سلام عزیزم سمانه جان میخواستم یه اجازه ای ازت بگیرم ممکنه من تو وبم اهنگ وبتو بذارم؟ خیلی دوسش دارم البته اگه امکانش هستا اگه دوست نداری تعارف نکن دوستم....اگه عیبی نداشت بذارم کدشو برام بفرست ممنون...

شبنم پنج‌شنبه 1 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:23 ق.ظ http://rahgozarebaad

دوست عزیزم بهت تبریک میگم خیلی وبلاگت قشنگه

تداعی شنبه 3 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:49 ب.ظ http://daneshjofani.blogsky.com

اگه خدا همون خداییکه من میشناسمش سنگ و شیشه رو کنار هم قرار میده.دکتر شریعتی.

محمد سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ http://formyramin.blogsky.com

سلام وبلاگت خییییییییییلی قشنگه به ما هم سری بزن نتظرما نظرتو بخونم

آدرس وبلاگ خودمو گذاشتی و بعد میگی بهت سر بزنم؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد